loading...
چشمه نور نماز
علی بازدید : 354 شنبه 10 دی 1390 نظرات (0)

نماز در اتاق ژنرال(روایتی از شهید عباس بابایی) :


دوره خلبانی من در آمریکا تمام شده بود و بهترین نمرات را در امتحانات پروازی بدست آورده بودم ولی بخاطر گزارشهایی که در پرونده ام وجود داشت،گواهی نامه خلبانی برایم صادر نمیشد.سرانجام روزی به دفتر رئیس دانشگاه،که یک ژنرال آمریکایی بود،احضار شدم.به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم.او از من خواست که بنشینم.پرونده ام در مقابل او روی میز بود.ژنرال آخرین فردی بود که باید نسبت به قبول یا رد شدنم در خلبانی نظر میداد.او پرسش هایی کرد که من پاسخ دادم.از سوالهای ژنرال بر می آمد که نظر خوبی نسبت به من ندارد.ناگهان در اتاق به صدا درآمد و منشی ژنرال وارد شد و پس از احترام از او خواست تا برای کار مهمی از اتاق خارج شود.با رفتن ژنرال من مدتی در اتاق تنها ماندم،به ساعتم نگاه کردم،وقت نماز ظهر بود.با خود گفتم ای کاش در اینجا نبودم و میتوانستم نمازم را در اول وقت بخوانم.انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد.اندیشیدم که هیچ کاری مهمتر از نماز نیست.

 

درباره ما
به امید روزی که همه خبرهای جهان این باشد ::: مهدی فاطمه آمد :::
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نمازت رو اول وقت میخونی؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 56
  • کل نظرات : 42
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 112
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 95
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 95
  • بازدید ماه : 195
  • بازدید سال : 791
  • بازدید کلی : 106,365